planet of the apes

ساخت وبلاگ
یکی از فاکتورهای مهم در بیماری دیابت HbA1c هست. مقدار این متغییر نشون میده تغییرات قند خون فرد در 2 ماه گذشته چه مقدار بوده. این فاکتور به پزشک یک دید خوب برای درمان میده.HbA1c من خوب و قابل قبول هست. درسته همچنان یک روزهایی low mod بودم اما به طور میانگین در این یکی دوماه گذشته شرایط خوبی رو پشت سر گذاشتم. ببخشید من دیابت ندارم و فقط خواستم از این HbA1c که بلدمش یکجا استفاده کنم!وقتی به رفتارهام نگاه میکنم و با قبل مقایسشون میکنم تغییر رو به وضوح میبینم. اهمال کاریم کمتر شده. کارهای سختی که مدام پشت گوش مینداختمشون رو دارم بهتر پیگیری میکنم و به ددلاین ها میرسم. مصطفی جدیدی داره متولد میشه که سربراه و دوست داشتنی هست برام. میخوام این روند رو ادامه بدم و به بپای این بچه ی نوپا تمام وقت و انرژیم رو بذارم تا به جوانی محترم و هدفمند تبدیلش کنم. جوانی که آرزوی بودنش رو داشتم. میخوام مثل والدینها که سعی میکنن بچه هاشون تبدیل به آدم های آرزوهاشون بشن این بچه رو به آدم آرزوهام تبدیل کنم.کم کم دارم حس میکنم زندگیم شروع شده. کم کم دارم از انتظار آغاز زندگیم دست میکشم. حس خوبی هست. کم کم حس میکنم چیزی کم نیست و کم نیستم.همه ی اینها به کمک یک فرد مناسب و دارای روحی بزرگ شروع شد و داره پیش میره. بسیار خوش شانس هستم از ارتباط باهاش. راستی این هم بگم که وقتی HbA1c توی رنج بهتری قرار میگیره باعث میشه بیماران در دراز مدت به خیلی از عوارض سخت دیابت دچار نشن. عواملی که باعث نرمال شدن HbA1c میشن کم از معجزه ی درمان ندارن. + نوشته شده در  چهارشنبه هشتم آذر ۱۴۰۲ساعت 10:55&nbsp توسط مصطفی  |  planet of the apes...ادامه مطلب
ما را در سایت planet of the apes دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : my-needs-answered بازدید : 18 تاريخ : دوشنبه 13 آذر 1402 ساعت: 23:26

چیزی که تازه یادگرفتم این هست که برای داشتن ته دیگ خوب و برشته نیاز به روغن کافی هست. من در روغن ریختن خساست میکردم و با ته دیگ های سوخته و یا بخاطر زود برداشتن برنج از ترس سوختن ته دیگ، خام مواجه میشدم.

هرچی روغن بیشتر ته دیگ برشته و خوشمزه تر planet of the apes...

ما را در سایت planet of the apes دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : my-needs-answered بازدید : 50 تاريخ : يکشنبه 9 مهر 1402 ساعت: 21:08

دلیل حس دافعه ام به خونه فقط خانواده و مشکلاتشون نیست، بنظر اینجا اعتماد بنفس بیشتری دارم. اینجا مصطفی یه مهارت هایی داره که بقیه ارزشش رو میدونن و تقریبن درکش میکنن که چرا پول نداره! امیدوارم بعدن شرایط عوض بشه و وقتی خوندمش بتونم از بعد دیگه ای بهش نگاه کنم؛ نه دوباره از همین منظر و بخاطر همین مسایل + نوشته شده در  یکشنبه چهاردهم خرداد ۱۴۰۲ساعت 22:26&nbsp توسط مصطفی  planet of the apes...ادامه مطلب
ما را در سایت planet of the apes دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : my-needs-answered بازدید : 51 تاريخ : يکشنبه 15 مرداد 1402 ساعت: 11:44

امشب استانبولی درست کردم به همراه سالادشیرازی و نتیجه شد همون جمله ی کلیشه ای. اعتماد بنفسم در غذا درست کردن بیشتر شد. از وقتی با برنج درست کردن خودمونی شدم حس میکنم یک درجه بالاتر اومدم. هنوز ظرف شستن کار دوست داشتنی ترین هست برامچه جالب میشه یروز که خورشت درست کردن هم برام خودمونی شده این متن رو ببینم و ترتیبم رو بروز کنممیدونم ساعت از دوازده گذشته و خوب نمیتونم فکر کنم اما از اینکه اومد توی ذهنم خوشم اومد: househusbandکفایت چی میشه؟؟ خب سه روز کار بیرون, سه روز کار داخل. جالبه برام. برای طرف مقابل هم امیدوارم جالب باشه که چاقویی که باهاش خیار رو نصف میکنم چون تمیزه با پیرهنم پاکش میکنم میذارم سرجاش!اولش میخواستم توییتری طور فقط از شام بگم و عنوان رو اون انتخاب کردم اما طولانی شدامروز یسری بذر زیبا توی پارک پیدا کردم. نباتات این روزها چنبار سوپرایزم کردن. نیمه ی پر لیوان محدودیت ذهن همین سوپرایز شدنش در اینطور مواقع هستهمین + نوشته شده در  شنبه چهاردهم مرداد ۱۴۰۲ساعت 1:4&nbsp توسط مصطفی  |  planet of the apes...ادامه مطلب
ما را در سایت planet of the apes دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : my-needs-answered بازدید : 53 تاريخ : يکشنبه 15 مرداد 1402 ساعت: 11:44

سلامچند روزی هست که برگشتم خونهخیلی خوشحالم که هردفعه بیشتر و بهتر با پدرم صحبت میکنم. از حضورش دیگه خشمگین نیستم و داره رابطمون ترمیم میشه.یکی از چیزایی که شب عید رو قشنگ میکنه عیدی بردن برای خواهرها هست. من دوتا خواهر دارم و خوشبختانه از این نعمت محروم نیستم. اینجا رو نمیخونن ولی تشکر میکنم ازشون که اینقدر دوستم دارن و همیشه دیدار و صحبت باهاشون همراه با انرژی مثبت هست.دیشب مهمان بودیم. علی که همیشه در کنار من پشت سنگر شوخی های بقیه در مورد ازدواج و اینحرفا بود اینبار در کنارم نبود. علی طی یک حرکت نمیدونم چی چند ماهی هست به صف مقابل پیوسته و باجناق برادرش شده :)صابر هم بگم. هنوز به هیچکدوم از رفقا پیام ندادم و نگفتم که اومدم اراک. همیشه اولین نفر صابر بود و کلی برنامه میچیدیم برای چند روزی که بودم اما صابر هم تابستان سنگر رو ترک کرد و الان تازه متوجه شدم که چقدر در زندگیم نقش داشته. نداشتن رفیق حس جدید و بدی هست برام. جدیدن هر بار میام میبینم یکی از گیاهام دیگه نیست. مقاوم ها باقی موندن و باقی خواهند موند. این تجربه به این سمت میبرم که سمت گیاهان حساس نرم. حساس ها لطیف و پر جزییات هستن اما!صحبت از بیماری بود. به این فکر کردم که بعد از چهل کم کم بیماری ها خودشون رو نشون میدن. الان ضعفها دارن از سایه خارج میشن و 8 سال دیگه بیماری ها. بیماری ها شروع میشن و من هنوز زندگی رو شروع نکردم. دو روزی به شروع زندگی فکر میکردم. شروع زندگی برای من چی هست و ایا اصلن وجود داره؟ شروع زندگی همون بزرگترین هدف ادم هست؟ مسیر رسیدن به هدف های بزرگ هست؟ چیزی که عرف میگه یعنی کار، استقلال، ازدواج و فرزند هست؟ به این نتیجه رسیدم شروع زندگی برای من استقلال هست و مسیر بعد از اون. چند سال دیگه با کمال planet of the apes...ادامه مطلب
ما را در سایت planet of the apes دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : my-needs-answered بازدید : 99 تاريخ : دوشنبه 7 فروردين 1402 ساعت: 14:34

این chatGPT قراره بساط افرادی مثل من رو بهم بزنه؟؟ خب برای رزومه من روی زبان برنامه نویسی و کار با چنتا نرم افزار حساب ویژه ای کرده بودم و میخواستم نقاط ضعفم توی مباحث اصلی رشته م و آمار رو باهاشون پوشش بدم. استادهای رشته ما ترکیبی از پزشکان و مهندسان هستن. من روی پزشکها حساب باز کرده بودم چون مهارت های مهندسی رو ندارن و از طرفی بهش نیاز دارن. حالا ابزارهایی مثل chatGPT و copilot خیلی از کارهایی که یک استاد نیاز داره رو انجام میده. نه اینکه کاملن انجام بده اما دیگه مهارت های متوسط من جذابیتی نخواهد داشت. خلاصه که چیز جالبی هست و بهتره به عنوان یک ابزار باهاشون کار کنم. الان دارم از دندان پزشکی برمیگردم، دومین دندان عقل رو کشیدم. مثل دفعه قبلی بدون درد. واقعن بدون درد. ادم خنده ش میگیره از اینکه اینقدر راحت اینکارو میکنهمن کی میخوام پروژه خودم رو شروع کنم؟ چرا کارام رو عقب میندازم؟ چوب تر باید بالاسرم باشه! مصطفی لطفن کارات رو زودتر انجام بده. + نوشته شده در  دوشنبه یکم اسفند ۱۴۰۱ساعت 15:37&nbsp توسط مصطفی  |  planet of the apes...ادامه مطلب
ما را در سایت planet of the apes دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : my-needs-answered بازدید : 75 تاريخ : سه شنبه 9 اسفند 1401 ساعت: 16:07

الان از دندون پزشکی برمیگردم. دندون عقل بالا رو با دهان بسته کشید!

خیلی خوشحالم. دوباره به دندون پزشکی حس خوب پیدا کردم. دندون عقل و ترسم رو باهم کشید.

خیلی جالب و ویژه بود روش کارش.

+ نوشته شده در  شنبه بیست و چهارم دی ۱۴۰۱ساعت 16:16&nbsp توسط مصطفی  | 

planet of the apes...
ما را در سایت planet of the apes دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : my-needs-answered بازدید : 91 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 20:12

قهوه خور نیستم اما چند وقت یکبار هوس میکنم یه مدل رقیقش رو بخورم. چند روزی هست ورودی مترو تربیت مدرس یه قهوه سرپایی باز شده. اسم خاصی دارن؟ امروز بیخیال بدو بدو و صف BRT شدم و یک امریکانو تک شات رقیق سفارش دادم. فروشنده مردی خوشرو و صمیمی بود و قصه از همینجا شروع شد. با گرمی و صمیمیت جواب سلامم رو داد و توضیح داد چون تازه مستقر شدن هنوز دستگاه قهوه ترک رو راه اندازی نکردن و چیز دیگه ای انتخاب کنم. مثل همیشه از میزان صمیمیت فروشنده خوشم نیومد! ولی بلافاصله یادم افتاد که این صرفن یک نقش برای موفقیت در کارش هست و مسئله منفی ای نیست و نباید گارد بگیرم. پس سعی کردم صمیمی برخورد کنم. کارت رو کشیدم و رمز رو زدم، اشتباه بود. داستان رمز رو کوتاه براش گفتم: ده روز پیش رمز کارت رو عوض کردم و هنوزم اول رمز قبلی رو میزنم... خیلی معمولی گفت پیش میاد. نه این پاسخ کافی نبود! بخاطر همین مفصل تر تعریف کردم: چند وقت پیش کافه بودیم و هرکاری کردم رمز یادم نیومد و یکم بد شد بخاطر همین تصمیم گرفتم یه رمز ساده تر بذارم تا یادم نره. دوهفته هست رمز رو عوض کردم ولی هربار که از کارت استفاده میکنم اول رمز قدیم رو میزنم.لبخند زدم و منتظر پاسخ صمیمی ای بودم. گفت بفرماااایید و لیوان رو گذاشت روی پیش خوان! و من دوباره نقش ها رو فراموش کردم و از صمیمیت این مدلی بدم اومد. خودم چند سالی فروشنده بودم و مدام بهم تذکر میدادن که با مشتری گرم بگیر و صمیمی شو ولی هرکاری کردم نتونستم و نشد. اول از همه متاسفم میشم برای ادمها که شرایط مجبورشون میکنه برای درآمد این رفتارها رو داشته باشن و بعد نسبت بهشون جبهه میگیرم و فکر میکنم رفتار نرمالی نیست چون واقعی نیست. + نوشته شده در  چهارشنبه پنجم بهمن ۱۴۰۱ساعت  planet of the apes...ادامه مطلب
ما را در سایت planet of the apes دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : my-needs-answered بازدید : 97 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 20:12

دنبال غریبه ای میگردم تا مشکلم رو باهاش عنوان کنم، به اشنایان نمیگم، احتمالن ترس از رسوا شدن.ساده لوحانه فکر میکنم غریبه ای ک پیدا کردم مثل اشنایان ادمی مناسب و عمیق هست، بعد از ردو بدل شدن چند جمله و صحبت در مورد موضوع متوجه اشتباهم میشم.نقطه ی امن چقدر میتونه درست باشه؟ این عبارت رو برای توجیه روراست نبودن هامون بوجود نیاوردیم؟در این سن حس میکنم شعور لازم برای پیشبرد زندگیم رو ندارم و سوال اینجاست که تجربه های سال های گذشته پس چرا بکارم نمیادچالشی ک باهاش روبرو هستم منحصر به من نیست و عدم توانایی برای حلش در مقابل حل شدنش توسط دیگران بدجوری توی ذوقم میزنه + نوشته شده در  دوشنبه دوازدهم دی ۱۴۰۱ساعت 13:50&nbsp توسط مصطفی  |  planet of the apes...ادامه مطلب
ما را در سایت planet of the apes دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : my-needs-answered بازدید : 95 تاريخ : شنبه 24 دی 1401 ساعت: 17:17

گاهی در مترو تربیت مدرس صحنه های قشنگی میبینی. مردی که از ناحیه دودست دچار معلولیت بود و خطاطی میکرد حالا شاگرد هم داره، یک خانم جوان کنارش نشسته بود و مشق مینوشتگروه موسیقی سه نفره ای شامل سه تار, جعبه هایی که روشون میشینن و با دست بهشون ضربه میزنن و گیتار. همکاری تار و جعبه ی صدا دار عالی بود. تلفیق سه تار با این آلات جدید رو خیلی زیاد دوست دارماقایی که توی شلوغی ساعت ۶ سوار قطار شد و چهار ایستگاه برامون گیتار زد و ابی خوندامشب ماه بزرگ و نورانی هست، من میگم نزدیکتره اما دوستم میگه خطای دید و مقایسه با اجسام نزدیکش هستکاش مینی بوس ب مقصر نرسه و همینطور روی این صندلی نرم خستگی در کنم + نوشته شده در  یکشنبه هجدهم دی ۱۴۰۱ساعت 19:1&nbsp توسط مصطفی  |  planet of the apes...ادامه مطلب
ما را در سایت planet of the apes دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : my-needs-answered بازدید : 97 تاريخ : شنبه 24 دی 1401 ساعت: 17:17